عاشقانه

سلام

 

امروز نشسته بودم

داشتم عکس های عشقم رو نگاه می کردم

که یه دفعه دلم خواست بیام و بگم چرا تصمیم گرفتم این وب رو بسازم

چون دلم می خواست روزی که مهدی میاد این وب رو می بینه

با تمام وجودش حس کنه که تمام لحظه هایی که

سر کاره ... دانشگاهه ... خوابه ... یا مشغول هر کار دیگه ایه

من به یادشم و با عشق به اونه که زندگیم رنگ می گیره ...

به مهدی:

بود و نبود زهرا

عشقت مشق هر شبم  شده و

دلتنگی های شبانه عادت هر شبم.

تازگیا شب رو دوست دارم

تاریکی رو دوست دارم

بستن چشمامو دوست دارم

می دونی چرا؟

چون می تونم تو تاریکی چشمامو ببندم و

ذستاتو تو دستام تصور کنم...

لبحند قشنگت رو تو ذهنم بیارم...

نگاه معصومت رو ببینم...

به خدا:

خدایا ازت ممنونم

به خاطر اینهمه عشقی که به من و مهدی دادی

به خاطر اینکه بهمون عشقی دادی که

به خاطر هم اشک بریزیم

به خاطر هم نفس بکشیم

و خیلی جاها به خاطر هم از غرورمون بگذریم

خدایا مواظب مهدی باش

هر جا که میره کنارش باش

دستاشو بگیر...

خدایا من و مهدی خیلی دوستت داریم

تنهامون نذار



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 12 دی 1391برچسب:,ساعت 17:27 توسط زهرا| |


Power By: LoxBlog.Com